loading...
جامع و جوان
عليرضا بازدید : 26 سه شنبه 29 فروردین 1391 نظرات (0)

بر سنگ مزارم بنویس:

زیر این سنگ جوانی خفته ست

با هزاران ای کاش ...و دو چندان افسوس

که به هر لحظه عمرش گفته ست........

بنویس :

این جوان بر اثر ضربه کاری مرده ست

نه بنویس:

این جوان در عطش دیدن یاری مرده ست.........

جلوی روز وفاتم بنویس:

روز قربان شدن عاطفه در چشم نگار

روز پژمردن گل فصل بهار.............

روز اعدام جنون بر سر دار..........

روز خوشبختی یار..................

روی سنگم ینویس:

آی گلهای فراموشی باغ

مرگ از باغچه کوچکمان میگذرد داس به دست

و گلی از لبخند میبرد از بر ما.......................

بر سنگ مزارم بنویس:

زیر این سنگ جوانی خفته ست

با هزاران ای کاش ...و دو چندان افسوس

که به هر لحظه عمرش گفته ست........

بنویس :

این جوان بر اثر ضربه کاری مرده ست

نه بنویس:

این جوان در عطش دیدن یاری مرده ست.........

جلوی روز وفاتم بنویس:

روز قربان شدن عاطفه در چشم نگار

روز پژمردن گل فصل بهار.............

روز اعدام جنون بر سر دار..........

روز خوشبختی یار..................

روی سنگم ینویس:

آی گلهای فراموشی باغ

مرگ از باغچه کوچکمان میگذرد داس به دست

بر سنگ مزارم بنویس:

زیر این سنگ جوانی خفته ست

با هزاران ای کاش ...و دو چندان افسوس

که به هر لحظه عمرش گفته ست........

بنویس :

این جوان بر اثر ضربه کاری مرده ست

نه بنویس:

این جوان در عطش دیدن یاری مرده ست.........

جلوی روز وفاتم بنویس:

روز قربان شدن عاطفه در چشم نگار

روز پژمردن گل فصل بهار.............

روز اعدام جنون بر سر دار..........

روز خوشبختی یار..................

روی سنگم ینویس:

آی گلهای فراموشی باغ

مرگ از باغچه کوچکمان میگذرد داس به دست

و گلی از لبخند میبرد از بر ما.......................

و گلی از لبخند میبرد از بر ما.......................

سلام..... امشب بعد از گذشت ماه ها اومدم که بنویسم. انگار از یه راه دور میام. شکسته و خسته. بغض سنگینی دارم. اما اینا مهم نیست. خودمو به خاطر این همه دوری نمی یبخشم. به خاطر اینکه وقتی انقدر از خودم دور می شم یعنی از تو دور شدم. خودمو به خاطر این همه تنها گذاشتنت نمی بخشم. من حق نداشتم.  حالا نمی دونم گذشت چند سال لازمه تا دوباره بهت برسم. بشینم و از همون نقطه اول دوباره التماست کنم که مال من باشی. عشق من باشی. که هیچ وقت تنهام نگذاری. بشینم و دوباره به ماه آسمون قسمت بدم که تا من هستم بمونی. که حتی یه لحظه زود تر از من این نقطه رو ترک نکنی.

می دونم خودم خرابش کردم.... حالا حتی اگر به کبود ترین رنگ دنیا هم بنویسم، نمی تونم درد قلب شکسته م رو بیان کنم. این موسیقی داره آزارم می ده. منو ببخش. عزیزم. این منم که دوباره صدات می زنم. این منم. درسته که رفتم. درسته که می دونستم تو داری رفتنم رو با چشمای روشنت نگاه می کنی. اما مگه این کافی نیست که تنها تر و شکسته تر از همیشه برگشتم. مگه این کافی نیست که هنوزم تا مغز استخوان عاشقتم؟

نه .... نه ... چیزی ازت نمی خوام جز اینکه کنارم بمونی و منو با رفتن خودت مجازات نکنی. این قبل از اینکه بمیرم روحم رو تو چنگش مچاله می کنه.... منو ببخش فقط به این اندازه که تنهام نگذاری.

شب نوزدهم ماه رمضان...

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 10
  • بازدید ماه : 10
  • بازدید سال : 68
  • بازدید کلی : 313